ماسک ری مستریو , ماسک ری میستریو ,ماسک کشتی کج rey mysterio masks
ماسک ری میستریو
خرید ماسک ری مستریو
ماسک کشتی کج,ری میستریو در بازی کشتی کج 2018,ری مستریو بدون ماسک,کشتی کج ری مستریو,سین کارا بدون ماسک,عکس ری مستریو و همسرش,مرگ ری مستریو,کشتی کج ری مستریو و بیگ شو,دلیل ماسک گذاشتن ری مستریو
فروشگاه بزرگ تی وی مارکت عرضه کننده لوازم روز دنیا
ماسک نرم ری مستریو
کاملا اصل
با ثبات رنگ دائمی
قابل شستشو
ساخت کشور ترکیه
در بسته بندی اصل
با قابلیت تغییر سایز با بند مخصوص
در رنگ ها و طرح های گوناگون
عرضه اولین بار توسط فروشگاه بزرگ تی وی مارکت
ری مستریو
او یکی از نامهای بزرگ کشتی حرفهای به حساب میاد. طرفداران های فلایینگ در هر قارهای در سطح جهان وجود دارند. او از مکزیک گرفته تا ایالات متحده، قهرمان بزرگترین لیگهای کشتی حرفهای شده اما هیچ وقت واقعیت درونی خودش رو که در اصل چه کسی هست رو تا کنون بیان نکرده بود. طرفداران کشتی کج او رو با نام ری میستریو میشناسند.
تصویر چهره ری مستریو بدون نقاب
نقاب ری مستریو اصل
تا آنجا که اطلاع دارم از یک خانوادهی کارگر و سخت کوش مکزیکی بودم. هم پدر و هم مادرم مکزیکی بودند اما مثل بسیاری از زوجهای دیگه به دلیل فرصت شغلی گاهی دور از هم زندگی می کردند. پدرم روبرتو گوتیرز در فقر بزرگ شد. او هرگز به مدرسه نرفت و به جای اون کار میکرد. وقتی 8 ساله بود شغلش جمع کردن پس ماندهها برای غذا دادن به خوکها بود. او درسها و تجارب زیادی در خیابانها بدست آورد. اون به دنبال یک شغل بهتر و بزرگتر بود و در نهایت به انبار یک کارخانه راه پیدا کرد که سازندهی قالبهای تصویری بود. این روند سالها طول کشید و از قبل از طلوع آفتاب مشغول به کار میشد تا بعد از غروب آفتاب و سخت کار میکرد درست مثل بقیهی کودکان ما که این وضعیت رو داشتند. ثروتمند نبودند اما هرگز گرسنه هم نمیماندند.
مادرم ماریا دل روساریو همراه با کار و پرورش بزرگ شد. من سه برادر دارم: روجلیو، روبرتو جونیور و لوئیس که همگی از من بزرگتر هستند. مادرم خانه ها رو نظافت میکرد و چند شغل دیگر هم داشت تا به وضع مالی خانواده کمک کنه.
من در یازدهم دسامبر 1974 در چولا ویستا و بیمارستان اسکریپس مموریال متولد شدم درست همان جاییکه پسر و دختر من متولد شدند. با اینکه اونجا در طی این سالها خیلی تغییر کرده هنوز هم نسبت به اونجا احساس دلبستگی دارم و به همین دلیل کودکانم هم در اونجا متولد شدند. به نظرم خیلی خوب بود که اونها زندگیشون رو از جایی شروع کردند که من شروع کرده بودم. متولد شدن در آمریکا من رو به عنوان اولین نفر در خانواده به یک شهروند تبدیل کرد. بعد از این آمریکا نشون داد که برای نسلهای آینده مکانی مناسب برای زندگی کردن و آموزش و پرورش هست.
پدر و مادرم اسم من رو اسکار گذاشتند. یک نام غیر معمول برای یک مکزیکی-آمریکایی. یک روز این نام به سر پدرم خطور کرد. اون این اسم رو دوست داشت و تصمیم گرفت تا من رو با این اسم صدا کنه. صادقانه بگم، من هرگز از مادرم راجب اینکه این اسم از کجا اومده سوال نکرده بودم تا اینکه شروع به نوشتن این کتاب کردم. خنده داره. من عقیده دارم که: "مهم نیست که شما چطور راجب موضوعات کنجکاو بشید، همواره چیزهایی اتفاق میفته که این فرصت رو به شما میده." بلافاصله بعد از تولد من، شرکت پدرم به او پیشنهاد کار در تیجوانا رو داد. اون کار خیلی خوبی بود اما پدرم نمیخواست دوباره خانواده رو جابجا کنه. پدر و مادرم یک خانه در سن دیگو خریداری کرده بودند و میخواستند مطمئن بشن که همهی ما تا دوران دبیرستان رو در اونجا به پایان برسونیم. پس پدر من تصمیم گرفت تا هر روز جابجا بشه. راه خیلی زیادی نبود. تیجوانا و سن دیگو خیلی به هم نزدیک بودند اما زمان زیادی برای رفت و آمد سپری میشد. صبح ها خیلی بد نبود. حدود ساعت 5:30 خانه رو ترک میکرد و بعد از گذشتن از مرز حدود ساعت 6 سر کار حاضر میشد(تیجوانا شهری در مکزیک هست) اما برگشت به خونه داستان متفاوتی داشت. پدرم ساعت 4 بعد از ظهر از کار مرخص میشد اما با ترافیک زیادی که وجود داشت تا ساعت 6:30 یا حتی دیرتر هم به خونه نمیرسید. اگر برای اضافه کاری هم میموند خیلی دیرتر به خونه میرسید و حتی اغلب اوقات شبها و در تاریکی به خونه میومد. تا به خونه میرسید مجبور بود سریع به رختخواب بره تا صبح زود بلند شه. این تنها یکی از فداکاریهای پدر و مادرم در قبال ما هست. این داستان تمام مهاجرانی هست که برای نسل آیندشون سخت کار کردند.
کشتی همواره بخش بزرگی از زندگی من هست. دایی من میگل(میگل آنجل لوپز دیاز) که چه به عنوان لوچادور یا کشتی گیر در اون ور مرز در تیجوانا با نام ری میستریو شناخته شده بود. اون برادر کوچکتر مادرم هست و مادرم اغلب من رو میبرد تا مسابقات اونو ببینم. اون برای مدتی در یک شرکت ساختمانی کار میکرد و به همراه ما در سن دیگو زندگی می کرد. در طول هفته کار می کرد و بعد جمعه شبها برای کشتی گرفتن به تیجوانا میرفت. من از بودن با دایی خودم و دیدن شو و جو ورزشگاه هیجان زده میشدم. ترجمهی نام درون رینگ دایی من راز پادشاه (Mystery King) یا پادشاه راز (The King Of Mystery) بود. این به موارد مهم تشکیل دهندهی لوچا لیبره یا همون سبک کشتی مکزیکی اشاره داره. با وجود کشتی گیران زیادی که از ماسک استفاده میکردند رمز و راز راجب این ورزش همیشه وجود داشته و ثابت هست. بر خلاف من دایی من کمی بلتدقدتر از حد معمول یک مکزیکی بود و به همین خاطر در سنگین وزن کشتی میگرفت و وزنش حدود 220 پوند بود.
او یک مرد قدرتمند بود و در اوایل دههی 80 در تیجوانا و مکزیک شناخته شده بود. همچنین به خاطر آموزش استعدادها هم داشت شهرتش بیشتر میشد و تعداد زیادی از شاگردانی رو که وارد رینگ شدند رو آموزش داد. با توجه به این نکات میدونستم که اون دایی مورد علاقهی من هست و سعی داشتم همیشه در کنارش باشم. اون عملا از پدر و مادر به من نزدیکتر بود. داییم و همسر اون زمانش لیلیا لوپز از من به عنوان یک بچه نگهداری میکردند. اون تازه در دههی بیست عمرش بود و هیچ بچه ای نداشت و به من به چشم پسرش نگاه میکرد. اون در مزرعه زندگی می کرد و با هم اسب سواری می کردیم و یا سه چرخهی من رو میروندیم. به یک نوعی خانواده بودیم و خیلی خیلی به هم نزدیک بودیم. من عاشق این بودم که در زمان تشکیل کلاسهای کشتی در تیجوانا در کنارش باشم. در جلساتی که به شاگردهاش در سالن ورزشی تیجوانا آموزش می داد. به همین خاطر بود که من برای اولین بار این شانس رو پیدا کردم که به رینگ برم. من خیلی کوچیک بودم و فکر نکنم بیشتر از 4 یا 5 سال داشتم، شاید حتی کوچیک تر. داخل رینگ میپریدم و بازی میکردم مثل هر بچه ی دیگهای که در رینگ ببینید. هر کاری که کشتی گیران انجام میدادند رو میدیدم و تقلید می کردم. طنابها رو میزدم و به بالای ترنباکل می رفتم و از اونجا شیرجه میزدم و یا حتی روی پای خودم فرود میومدم. به یاد دارم یکبار عموی من بیرون از رینگ وایساده بود و یک از کشتی گیران هم میخواست طنابهای رینگ رو باز کنه و من به روی طناب دوم رفتم و از اونجا به روی داییم پریدم. مطمئن بودم که اون من رو میگیره و همیشه این کار رو انجام میداد.
من به یک طرفدار کشتی تبدیل شدم و به همراه مادر و مادربزگرم شوهای کشتی رو تماشا می کردیم و در همون دوران اولیهی زندگی این اتفاق برای من افتاد. من به همراه داییم به رختکن میرفتم و تمام کشتی گیران مورد علاقهام رو میدیدم. من اونها رو در شرایط مختلف و کارهای دو به دو (تگ تیم) مشاهده میکردم. البته در اون زمان متوجه نبودم که به چه سختی کار میکنند. دیدن خیلی آسان هست. کارهایی رو که اونها انجام میدادند رو تقلید میکردم و شانسی یاد میگرفتم.
در بک استیج میتونستم بسیاری از کشتی گیران مورد علاقهام رو بدون ماسک ببینم و این یک امتیاز واقعی بود. دیدار با کسانیکه که ماسکشون رو برداشته بودند یک افتخار بود.
کشتی ری مستریو یکی از دیدنی ترین مسابقات است
تصویر بسته ارسالی فروشگاه بزرگ تی وی مارکت
تمامی طرح های بالا در فروشگاه موجود می باشد برای انتخاب کافی است موقع سفارش رنگ نقاب درخواستی خود را برای ما در بخش پیام بنویسید تا همان رنگ و طرح برای شما ارسال گردد
ماسک ری مستریو , ماسک ری میستریو ,ماسک کشتی کج rey mysterio masks
هزینه ارسال | 110,000 ریال |
وزن | 55 گرم |